لطفا کمی منتظر بمانید ...

×
Generic selectors
Exact matches only
جستجو در عنوان
جستجو در محتوا
Post Type Selectors

سر تیتر خبرها

صفحه اصلی › › عطر یاس در کوچه‌های فیروزآباد

۱۳آذر,۱۴۰۳ | ۱۰:۱۵ ق.ظ

981

11

بدون دیدگاه

عطر یاس در کوچه‌های فیروزآباد

صبح سرد پاییزی بود که خبر آمد؛ شهیدی گمنام، به شهرستان فیروزآباد آمده است.

صبح سرد پاییزی بود که خبر آمد؛ شهیدی گمنام، به شهرستان فیروزآباد آمده است. خبر مثل نسیمی عطر یاس در کوچه‌ها پیچید و لحظاتی بعد، جلو پلیس‌راه فیروزآباد-شیراز مملو از جمعیت مشتاقی شد که برای استقبال از میهمان آسمانی خود آمده بودند. از مسئولان تا پیر و جوان، زن و مرد، همه آمده بودند تا به این شهید والامقام ادای احترام کنند.

کاروان حامل پیکر مطهر شهید، با عبور از خیابان‌های شهر، عطر یاس را در کوچه‌ها و خیابان‌ها عطرآگین کردند. دسته‌های گل، پرچم‌های مقدس، اشک‌های شوق و صدای مداحی، فضای شهر را معنوی و پر از شور و شعور کرده بود.

پیکر مطهر شهید ابتدا به مدرسه فرزانگان رسید و با استقبالی گرم از سوی دانش‌آموزان دختر روبرو شد. سپس این مسیر نورانی به مدرسه هاجر ادامه یافت و در ادامه به مدرسه ریحانه النبی رسید. استقبال پرشور دانش‌آموزان در هر مدرسه، لحظاتی فراموش‌نشدنی را رقم زد.

لحظه ورود پیکر مطهر به مدارس دخترانه، لحظه‌ای فراموش‌نشدنی بود. دانش‌آموزان با چشمانی اشک‌بار، با شور و حالی وصف‌ناپذیر، به شهید گمنام خوش آمد می‌گفتند. هوای مدرسه، آکنده از عطر گل‌های یاس و صدای زمزمه‌های دعا بود. گویی فرشته‌ای از آسمان به زمین آمده بود تا روح این دختران را معطر به عطر معنویت کند.

دانش‌آموزی با چهره‌ای آرام، با دود کردن اسپند، به استقبال شهید آمد و آرام زمزمه می‌کرد: “خوش آمدی ای عزیز گمنام”. در گوشه‌ای دیگر، مادری مهربانی با لبخندی ملکوتی، آش نذری بین مردم پخش می‌کرد و می‌گفت: “این آش، هدیه ما به شهید است”. دانش‌آموزان با شتاب، گل‌های در دستان خود را روی تابوت شهید می‌انداختند و چشمانشان از اشک برق می‌زد.

در میان این جمعیت، پدری با موهای سپید و چشمانی اشک‌بار به چشم می‌خورد. آقای احمدی، پدر یک شهید جاویدالاثر. او با دیدن پیکر شهید گمنام، درد و رنج سال‌های دوری از فرزندش را در آغوش این شهید گمنام فراموش کرد.

اشک‌هایش بی‌صدا جاری بود و لبخند تلخی بر لبانش نقش بسته بود. گویا در این شهید گمنام، فرزند خود را می‌دید و آرامشی عجیب در وجودش موج می‌زد. آرامشی که سال‌ها در انتظار دیدار فرزندش، از او دریغ شده بود. برنامه‌های صبح با حضور در مدرسه سما در ساعت ۱۱:۳۰ ظهر به پایان رسید.

پس از وقفه‌ای کوتاه، مراسم عصر از ساعت ۱۵:۰۰ با حضور در روستای احمدآباد آغاز شد. سپس ساعت ۱۶:۰۰ پیکر شهید گمنام به روستای اسلام‌آباد و در ساعت ۱۶:۴۵ به روستای منارویه منتقل شد. در هر روستا، مردم با استقبالی صمیمانه و با چشم‌های اشک‌بار از شهید گمنام استقبال کردند.

برنامه‌های شب از ساعت ۱۸:۰۰ با حضور در مسجد ابوالفضل علیه‌السلام واقع در چهارراه مجاهدین آغاز شد. سپس ساعت ۱۹:۰۰ در مسجد الزهرا سلام علی‌ها ادامه یافت و در نهایت در ساعت ۲۰:۱۵ به خوابگاه دانشگاه آزاد رسید. در هر مکان، فضای معنوی و مملو از شور و شعور حاکم بود.

حضور شهید گمنام در فیروزآباد، نه فقط یک مراسم تشییع بود، بلکه تجلی شور و شعور مردمی بود که با تمام وجود، از این شهید والامقام استقبال کردند و با او پیمان مجدد با آرمان‌های انقلاب اسلامی بستند. این حضور، یادآور دفاع مقدس و ایثار و فداکاری شهدای گران‌قدر بود و روح معنوی عمیقی را در دل مردم فیروزآباد به یادگار گذاشت.

انتهای پیام/

https://firouzna.ir?/p=981